جای خالی :
خیلی چاق بود.پای تخته که می رفت کلاس پر می شد از نجوا. تخته را که پاک می کرد بچه ها ریسه می رفتند و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند می زد.
آن روز معلم با تانی...
راز پیروزی اسکندر بر ایران:
می گویند اسکندر پس از حمله به ایران در اداره کشور درمانده و مستاصل بود.او از خود و مشاورانش می پرسید که چگونه باید برمردمی که از من بیشتر می فهمند حکومت کنم؟ یکی از مشاوران می گوید: <کتابهایشان را بسوزان...
ادامه مطلب ...تفاوت دوست:
یه دوست معمولی وقتی می یاد خونت مثل مهمون رفتار میکنه.
یه دوست واقعی در یخچال رو باز می کنه و از خودش پذیرایی می کنه.
یه دوست معمولی هرگز گریه تورو ندیده.
یه دوست واقعی شونه هاش...
ادامه مطلب ...زندگی را نخواهیم فهمید اگر از همه گل های سرخ دنیا متنفر باشیم فقط چون در کودکی وقتی خواستیم گل سرخی را بچینیم خاری در دستمان فرو رفته است.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را از یاد ببریم و جرات زندگی بهتر داشتن رالب تاقچه به فراموشی بسپاریم فقط به این خاطر که در گذشته یک یا چند تا از آرزوهایمان اجابت نشدند.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر عزیزی را برای همیشه ترک کنیم فقط به این خاطر...
ادامه مطلب ...روزی از یک دانشمندی ریاضی دان نظرش را درباره زن ومرد پرسیدند:
جواب داد: ...
اگر زن یا مرد دارای (اخلاق)باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1 ... بقیش تو ادامه مطلب!
رقابت مهندس و برنامه نویس
یک برنامه نویس و یک مهندس در یک مسافرت طولانی هوایی کنار هم در هواپیما نشسته بودند.برنامه نویس رو به مهندس کردو گفت: مایلی با هم بازی کنیم؟ مهندس که می خواست استراحت کند،محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روی خودش کشید.برنامه نویس دوباره گفت: بازی سرگرم کننده ایست.من از شما یک سوال می پرسم واگر شما جوابش را نمی دانستید پنج دلار به من می دهید.بعد شما از من یک سوال می کنید اگر من جواب آن را نمی دانستم پنج دلار به شما میدهم...
ادامه مطلب ...داستان های بستنی،عقاب،کیک بهشتی مادر بزرگ،من یک سنت پیدا کردم و ...
ادامه مطلب ...